۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

بکوب بر طبل تحریم!


همزمان با آغاز ثبت نام برای انتخابات مجلس و تحریم همه جانبه آن توسط تشکل ها و گروه های فعال اجتماعی و سیاسی و بیانیه های زندانیان سیاسی که با به خطر انداختن جان خود در زندان اعلام نمودند که انتخابات آینده را به رسمیت نمی شناسند، اینک بر همه ماست که در حد مقدورات خود نسبت به ترغیب اقشار مختلف مردم در عدم شرکت در انتخابات اقدام کنیم تا بر تمامی جهانیان و ناظران بین المللی محرز گردد که آنچه از صندوق های سال های گذشته بیرون می آمده دروغی بیش نبوده.

زمان سکوت پایان یافته! اینک و در این زمان سکوت یعنی رضایت محض به تمام آنچه که در حال و گذشته بر سرمان آمده است. روزی که مسعود بهنود اعتراض و قهر مدعیان را هنگامی که در برنامه پارازیت در مورد حضورش و پیش یینی نتایج آن به جان خرید تا به همه مدعیان بگوید اگر نمی خواهند تا بخاطر بی عملی شرمنده تاریخ شوند (نقل به مضمون) باید فعالانه در حرکت ضد انتخاباتی شرکت کنند و همه را به عدم شرکت در انتخابات ترغیب کنند، به همین امروز اشاره می کرد و به مسئولیتی که بر عهده مان قرار دارد که اگر امروز ساکت بمانیم باید تا به ابد با این خفقان خود خواسته و ننگ سکوت مان بی هیچ اعتراضی تن دهیم.

امروز هم درست مثل دیروز انتخابات ریاست جمهوری گاه حرکت و فعالیت است، با این تفاوت که دیروزمان در خیابان ها به همراهی با یک کاندیدا که امید اصلاح را زنده می کرد زنجیره سبز می بستیم و مردم را به آمدن و حضور تشویق می کردیم ولی امروز از هر زمان و مکانی برای تشویق جامعه به تحریم پر صدای انتخابات استفاده می کنیم. امروز ما امروز سکوت و انفعال و به گوشه ای دنج خزیدن نیست، امروزمان روز تظاهر عمومی با هر شکل و هر وسیله ای علیه انتخابات دروغین است. پس بیائیم با تمام توانمان بکوبیم بر طبل تحریم این انتخابات دروغین تا همه جهانیان صدای آن را بشنوند!

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

مسئولیت های مقدس ارتش مصر

در حالی که تا استعفای حسنی مبارک و کناره گیری آن از صحنه سیاست مصر چیزی باقی نمانده و شواهد موجود گویای پایان یافتن حکومت سی و دو ساله او هستند، ارتش مصر اعلام کرده که از هم اکنون وظیفه خود در محافظت از مردم را آغاز کرده است. ارتش در بیانیه ای نیز اعلام کرده که خواسته مردم را محترم می شمارد ولی علیه مبارک نیز اقدامی نخواهد کرد.


وقتی این خبرها را می شنوم و آنها را با وقایع کشور خود مقایسه می کنم به خود می پیچم از این درد تاریخی که نیروهای مسلح کشورم را هیچگاه با دغدغه حفاظت از مردم ندیده ام، و تا بوده همواره تماما مسلح رو در روی و چشم در چشم مردم بی گناه صف آرائی کرده است. چه در روزگار شاهنشاهی که خیابان ها به تمامی زیر سیطره ارتشی بود که برای حفظ حکومت منسوخ شده شبانه روز گشت می زد و چه در هنگامه "رای من کجاست؟" برای حفاظت از حاکمیت یک دزد دروغگو و حامیانش بی محابا آتش بر مردمان گرفت و چنان کرد که قساوتش زبانزد حاکمان دیکتاتور جهان شد.


نمی دانم آیا می توانم در کشورم روزی را تصور کنم که حضور نیروهای مسلح موجب دلگرمی ام باشد و نه اسباب هراس و کابوس های شبانه ام!؟

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

زمان: یکشنبه دوازدهم دی ماه
مکان: یوسف آباد